مدیریت آموزش خوب زندگی کردن

مدیریت آموزش خوب زندگی کردن

بسیاری از مردم زمانی در زندگی‌شان به این فکر می‌کنند که آیا تاکنون خوب زندگی کرده‌اند یا باید به‌گونه‌ای دیگر زندگی می‌کردند. نامه‌هایی که در این مقاله مطرح شده، بازتاب این شک و تردید است. دکتر مارتی نمکو (Marty Nemko)، متخصص روانشناسی و نویسنده کتاب «چگونه باید زندگی کرد»، به این نامه‌ها پاسخ داده است.

پرسش‌وپاسخ‌هایی درمورد زندگی خوب

در ادامه پاسخ‌های دکتر نمکو به نامه‌هایی را می‌خوانید که درمورد خوب زندگی کردن از او سؤال پرسیده‌اند:
 

۱. احساس بی‌اهمیت‌بودن

دکتر نمکوی عزیز: در برابر ۸ میلیارد انسانی که روی این کره خاکی زندگی می‌کنند و میلیاردها انسانی که قبل از من زندگی کرده‌اند یا در آینده پس از من خواهند بود، احساس می‌کنم که ناچیز و بی‌اهمیت هستم. می‌توانم با مردم رفتار خوبی داشته باشم؛ در محل کارم، خوب کار کنم؛ اما واقعا احساس بی‌اهمیت‌بودن می‌کنم. همین احساس باعث شده است تا رفتار خودخواهانه‌‌ای داشته باشم یا گاهی‌اوقات بدجنس شوم. به‌نظرتان چگونه می‌توانم به مسائل با دید باز نگاه کنم و آنها را در زندگی خودم به ‌کار ببرم (یا به قول معروف، جهانی بیندیشم و بومی عمل کنم)؟
 
پاسخ دکتر نمکو: درست است؛ افراد محدودی می‌توانند از این سیاره خاکی، بیشترین سود و منفعت را ببرند، اما اگر این نکته را درک کنید که با مهربانی و عشق بادوام و مناسب می‌توانید زندگی حتی یک نفر را بهبود بخشید، آیا این‌گونه احساس ارزشمندی در زندگی نمی‌کنید؟ درواقع هر لحظه که روی موضوع مثبتی کار می‌کنید، در حال انجام کار خوبی هستید. فرقی نمی‌کند این کار مثبت چه باشد: می‌تواند برداشتن زباله‌ای از روی زمین باشد که دیگری آن را در خیابان انداخته است.
 
ممکن است این تفکر هم به شما کمک کند: زمانی که در بستر مرگ هستید، به این بیندیشید که چقدر در زندگی تلاش کرده‌اید. حتی اگر کاملا به همه چیزهایی که می‌خواستید، نرسیده باشید، مسلما این‌گونه احساس بهتری خواهید داشت.
 
کسی چه می‌داند؟ شاید با رفتار عاقلانه‌تان، میراثی عالی از خود به‌ جا بگذارید. یادتان باشد که حتی با انجام‌دادن کارهای جزئی و به‌ظاهر کم‌اهمیت، مانند برداشتن زباله‌ای از روی زمین در خیابان و تکرار این کارها، ممکن است برای دیگران الهام‌بخش باشید و آنها تشویق شوند که همین کارها و رفتارها را انجام دهند؛ حتی ممکن است این رفتار را همچون کاری ارزشمند به کودکان خود آموزش دهند.
 

۲. همیشه غمگین بودن

دکتر نمکوی عزیز: من مدیر اجرایی یک شرکت غیرانتفاعی هستم. گرچه این کار ۶۰ ساعت در هفته، وقتم را می‌گیرد، شغل خوبی دارم. در حال حاضر، باوجوداینکه مجبور به پرداخت نفقهٔ زیادی هستم ولی می‌توانم امور زندگی را مدیریت کنم و از سبک زندگی متوسطی برخوردارم: مثلا خانه و خودروی خوب، تعطیلات کافی و حتی توانایی ثبت‌نام کودکانم در مدرسه خصوصی؛ اما چرا هنوز شاد نیستم؟
 
پاسخ دکتر نمکو: مطمئنم از شنیدن این حرف که رضایت از زندگی را نمی‌توان با پول خرید، خوشحال نمی‌شوید. کمی بیندیشید. آیا انجام‌دادن هریک از کارهای زیر، مفهوم بیشتری به زندگی‌تان نمی‌دهد؟
 
آموزش کاری به کسی؛
داشتن یک سرگرمی خلاقانه مثل نوشتن یک وبلاگ درمورد چیزی که به آن اعتقاد دارید؛
گذراندن وقت بیشتری با همسرتان یا دوستی خوب؛
یا حتی برعکس، اختصاص‌دادن زمان بیشتری به خود.
 
برخی از مردم برای دیگران همیشه وقت دارند اما برای خودشان کم وقت می‌گذارند. شاید اگر وقت بیشتری را به خودتان اختصاص دهید، حس خوبی پیدا کنید.
 

۳. خورهٔ کار بودن

دکتر نمکوی عزیز: همه به من می‌گویند که بیش از حد کار می‌کنم، درواقع من خورهٔ کار هستم؛ اما از کارکردن لذت می‌برم. وقتی کار می‌کنم در مقایسه با زمانی که مشغول تفریح و بازی هستم، بیشتر احساس مفیدبودن می‌کنم. آیا کارم اشتباه است؟
 
پاسخ دکتر نمکو: اگر از کارتان لذت می‌برید، به حرف دیگران توجه نکنید. برخی از افراد به‌دلیل اینکه از شغل خود بیزار هستند، تصور می‌کنند شما هم همین احساس را دارید و از شما می‌خواهند که کمتر کار کنید یا برخی از افراد وقتی می‌بینند که ترجیح می‌دهید بیشتر کار کنید، به‌دنبال گرفتن وقت بیشتری از شما هستند. البته بهترین روش، داشتن تعادل بین کار و زندگی است. بااین‌حال این یک انتخاب شخصی است. کاری را انجام دهید که فکر می‌کنید عاقلانه است.
 

۴. پیری و فرسودگی

دکتر نمکوی عزیز: من سنم بالاست و پیر شده‌ام. زندگی‌ام بسیار تکراری شده است و مدام با خود می‌گویم که ای‌کاش این کار یا آن کار را انجام می‌دادم. پیش خودم فکر می‌کنم که بهتر بود به مطالعه در زیست‌شناسی مولکولی ادامه می‌دادم و محققی سازنده می‌شدم اما به‌جای این کار، به جمع‌آوری کمک‌های مالی برای مؤسسات خیریه مشغول شدم. البته به این حرفه اعتقاد دارم. الان ۷۲ساله هستم و وقتی به گذشته فکر می‌کنم، می‌بینم که چقدر خوب توانستم در کمک به دیگران سهیم باشم؛ اما اکنون چگونه آرامش را به زندگی‌ام برگردانم؟
 
پاسخ دکتر نمکو: گاهی مرور گذشته باعث می‌شود که خود را ملامت کنید و درباره خودتان احساس بدی داشته باشید. ادامه دهید و ببینید چقدر می‌توانید متفاوت از گذشته عمل کنید؛ مثلا می‌گویید ای‌کاش محقق زیست‌شناسی مولکولی می‌شدید. آیا در این زمینه مطالعه‌ای داشته‌اید؟ اگر در نشریات معمولی، مطلبی درمورد آن ندیده‌اید، آیا نشریات معروف علمی مانند ساینتیفیک امریکن (Scientific American) و دیسکاور (Discover) را مطالعه کرده‌اید یا در رسانه‌ها، خبرهای زیست‌پزشکی را دیده‌اید؟
 
آیا می‌توانید در آزمایشگاه یک دانشگاه یا یک شرکت داروسازی، به‌طور داوطلبانه مشغول به کار و کسب تجربه شوید یا در یک دوره آموزشی شرکت کنید؟ مانند دوره زیست‌شناسی ویروس کرونا که در دانشگاه جانز هاپکینز به‌صورت رایگان و آنلاین به‌مدت ۳ ساعت ارائه می‌شود.
 

دو نتیجه کلی

از پاسخ‌های دکتر نمکو می‌توان به دو نتیجه کلی رسید که در تمام این نامه‌ها مشترک هستند:
 
۱. از کارهای حتی کوچک و لحظه‌به‌لحظه زندگی خود لذت ببرید. اینها به‌خودی‌خود باارزش هستند. کمی به این موضوع بیندیشید که میلیاردها انسان در سراسر دنیا، با انجام‌دادن این کارهای کوچک و با کمک همدیگر، زندگی خوب در این سیاره خاکی را پیش می‌برند.
 
۲. بر گذشته تمرکز کمتری داشته باشید و برای پیش‌رفتن در زندگی، گام‌های کوچک اما مستمر بردارید.
 
البته به قول دکتر نمکو، پندواندرز دادن به‌مراتب آسان‌تر از پیروی از همان نصیحت‌ها است؛ اما اگر درمورد روش زندگی‌تان دچار تردید و شبهه شده‌اید، مطالعه این مطلب شاید یک قدم کوچک به‌سمت چیزی باشد که شما می‌خواهید.

ما را دنبال کنید